English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (6639 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
safe life U عمر مطمئن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
sure U مطمئن
surer U مطمئن
surest U مطمئن
trust U مطمئن بودن
trusted U مطمئن بودن
trusts U مطمئن بودن
secure U مطمئن استوار
secure U مطمئن تامین کردن
secure U بی خطر خاطر جمع مطمئن
secures U مطمئن استوار
secures U مطمئن تامین کردن
secures U بی خطر خاطر جمع مطمئن
trustful U مطمئن
self assured U مطمئن بنفس خود
self-assured U مطمئن بنفس خود
self-confident U مطمئن به خود
confident U مطمئن
assured U مطمئن
ensure U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
ensures U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
insuring U مطمئن ساختن
certifies U مطمئن کردن
certify U مطمئن کردن
certifying U مطمئن کردن
fail safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
safe U مطمئن
safer U مطمئن
safes U مطمئن
safest U مطمئن
insecure U غیر مطمئن
insurance U امتیاز مطمئن
insurance U ذخیره مطمئن
bravura U افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
assurer U مطمئن سازنده
assuror U مطمئن سازنده
full hearted U مطمئن
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
over confident U زیاد مطمئن
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
safe working load U بارکاری مطمئن
secure of victory U مطمئن به پیروزی
self confident U مطمئن بخود
supersub U ذخیره مطمئن
surefire U مطمئن نتیجه بخش
to feel secure U مطمئن شدن
to feel secure U مطمئن بودن
to make no doubt U مطمئن بودن شک نداشتن
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
whole hearted U خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
you may rest assured U میتوانید مطمئن باشید
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
in for <idiom> U مطمئن بدست آوردن
in the bag <idiom> U مطمئن
nail down <idiom> U مطمئن بودن
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
just in case U برای مطمئن بودن
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
You can be sure of that! U در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
to ensure something U مطمئن ساختن [چیزی]
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
but don't hold me to it [idiom] U ولی مطمئن نیستم
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com